ترس یکی از احساسات پایه انسان است. این ترس در برخی مواقع مربوط به سوانح و اتفاقاتی است که در گذشته برای فرد اتفاق افتاده و حالا تبدیل به هیولایی شده که مقابله با آن دشوار است. در چند سال گذشته در دنیای بازیهای ویدیوئی، ساختار بازیهای ترسناک دچار تغییراتی بزرگ شده. این تغییرات تاثیر گرفته از استودیوهای مستقلی بوده که توانستند با استفاده از بودجه محدود خود ساختار را به گونهای تغییر دهند که با کمترین هزینه، بیشترین عملکرد را به دست آورند. گیمپلی در این سبک جای خود را به مکانیزمهای محدود مخفی کاری داده و دیگر معماها نیز طراوت و تازگی گذشته را ندارند. بازی Someday You’ll Return اثر مستقل ساخته استودیوی CBE Software است. این استودیو که در کشور چک مستقر است برای ساخت بازی جدید خود از محیطهای موجود در کشور خود بهره بردند.
شخصیت اصلی مردی به نام «دنیل» است که به امید پیدا کردن دخترش بعد از سالیان بسیار زیاد به محیطی بر می گردد که خاطره چندان خوبی از آن ندارد. دختر او بدون هیچ دلیل منطقی مدرسه را ترک کرده و حالا دنیل با استفاده از ردیاب توانسته ردپای او را پیدا کند. از لحاظ داستانی Someday You’ll Return میتواند برای لحظاتی گیمر را هیجان زده کند اما این هیجان بسیار سریع از بین خواهد رفت. ارتباط برقرار کردن با داستان دنیل، دختر و همسرش در بسیاری از زمان بازی امری ناممکن به نظر میرسد. از آنجا که این بازی نسبتا طولانی است دنبال کردن داستان نه چندان عمیق آن برای گیمر از اهمیت زیادی برخوردار نخواهد بود. پیچشهای داستانی چندان جالب به نظر نمیرسد و گیمر میتواند بسیاری از آنها را به آسانی پیش بینی کند. باید گفت که داستان، کلیشهای در سبک ترسناک است که حتی شاخ و برگهای جدید نیز به جذابیت آن کمکی نکرده است. در کنار داستان نه چندان جذاب باید به شخصیت دنیل و صداپیشه آن نیز اشاره کرد. صدا پیشگی در Someday You’ll Return از کیفیت زیادی برخوردار نیست. گیمر در بسیاری از مواقع بنا به ذات بازی تنها است و در طول بازی نیز با تعداد شخصیتهای بسیار کمی برخورد میکند. از این رو دنیل، به صورت پیوسته در حال صحبت کردن با خودش است. باید گفت که صداپیشه شخصیت دنیل وظیفه خود را صرفا به پایان رسانده و نتوانسته تا اجرای حتی متوسطی را ارائه کند. با پیشرفت در طول بازی، صحبتهای دنیل بیش از پیش ذهن ناآرام گیمر را خراش داده و کمکی به جذابیت بازی نخواهد کرد. بسیاری از دیالوگهای نوشته شده برای دنیل نیز احمقانه به نظر میرسند. در سمت مقابل نیز چند شخصیت محدود حاضر در بازی نیز نتوانستهاند کمک زیادی به پویایی داستان انجام دهند.
باید گفت که Someday You’ll Return در بهترین حالت خود شبیه به یک بازی Walking Simulator است. حتی با توجه به حضور در جنگل به تنهایی، ساختمانهای مشکوک، صداها و سایههایی که گهگاه شنیده و دیده میشوند این بازی نمیتواند حس ترس را به خوبی به شما القا کند. شاید در صحنههایی بسیار محدود به خاطر ترسهای لحظهای گیمر غافلگیر شود اما در نهایت آن حس ترس همیشگی که باید در این عنوان وجود داشته باشد، غایب است. شاید بزرگترین پارادوکس موجود، اتمسفر بسیار خوب بازی باشد. اتمسفر این بازی پتانسیل بسیار خوبی برای یک بازی در سبک ترسناک دارد. گیمر میتواند به خوبی حس تنهایی و سردرگمی را در شخصیت اصلی حس کند اما ویژگیهایی که نیاز است تا بتواند از پتانسیل این اتسمفر مناسب بهره ببرد، در بازی پیاده سازی نشده است. در مورد گیمپلی نیز باید گفت که Someday You’ll Return نتوانسته چندان موفق عمل کند. به صورت کلی هیچ نوع درگیری در بازی وجود ندارد و گیمر صرفا میتواند با استفاده از ویژگیهای طراحی شده به حل معماها بپردازد. در ابتدا گیمر بازی را با یک گوشی هوشمند و چراغ قوه آغاز میکند. اما با کمی پیشرفت در بازی میتواند از چند ابزار مختلف و میزی برای ساخت معجون استفاده کند. استفاده از ابزار، تقریبا دشواری خاصی را برای گیمر به وجود نمیآورد و اگر کار کردن با ابزاری پیش پا افتاده مثل چکش یا پیچ گوشتی را فرا گرفته باشید به راحتی میتوانید در بازی از آنها استفاده کنید. گرچه میز ساخت معجون هیولایی جداگانه است. در برخی از موارد بسیار معدود گیمر برای پیشروی در بازی باید معجونهای مختلفی را بسازد که مواد اولیه آن گیاهانی است که در جنگل پیدا میشوند. در حالی که دستور درست کردن این معجونها به گیمر ارائه میشود اما فرآیند دقیق ساخت آن واقعا پیچیده است و چند بار ابتدایی بدون شک اشتباهاتی از سوی گیمرانجام خواهد شد که منجر به سردرگمی بیشتر میشود. نکته جالب این است که بسیاری از ویژگیهای خاص گیمپلی Someday You’ll Return صرفا معرفی شده، چند بار برای پیشروی در بازی استفاده شده و سپس فراموش میشوند. به همین خاطر میتوان گفت که در صورت عدم وجود این ویژگیها، هیچ تغییر خاصی در گیمپلی به وجود نمیآمد.
یکی از بزرگترین مشکلات بازی، پیدا کردن مسیر است. مسیریابی به صورت کلی با استفاده از گوشی همراه و رنگهای تخصیص داده شده به مسیرها انجام میشود. محیط جنگل میتواند باعث شود که شما به راحتی در نقشه گم شده و به سختی بتوانید مسیر مد نظر خود را پیدا کنید.پازلها نیز به صوت عمومی دشواری خاصی ندارند و گیمر میتواند بعد از چند دقیقه به راحتی آنها را حل کند. قسمتهایی نیز در بازی طراحی شده که گیمر باید از مخفی کاری بهره ببرد تا بتواند از دست موجودات اهریمنی فرار کند که این قسمت نیز نه تنها جذابیتی ندارد بلکه صرفا بعد از چند دقیقه کسل کننده به نظر میرسد. به صورت کلی گیمپلی Someday You’ll Return جذابیت چندانی نداشته و قابلیتهای مختلف استفاده شده در آن نیز باعث نشده تا گیمر برای ادامه آن ترغیب شود.
در ساخت این بازی از موتور Unreal Engine 4 استفاده شده و باید اعتراف کرد طراحی محیطی و هنری Someday You’ll Return بسیار جذاب است. سازندگان برای ساخت محیط از جنگلی واقعی در کشور چک الهام گرفتند. جنگل بسیار زیبا طراحی شده و گرافیک بازی بسیار زیبا به نظر میرسد. این زیبایی البته هزینهای را در بر داشته است. Someday You’ll Return از لحاظ فنی بازی چندان خوبی نیست. افت فریمهای عجیب یکی از مشکلاتی است که به خصوص در نسخه PC حتی با سیستمهای قدرتمند نیز قابل مشاهده است. شما از لحاظ گرافیکی محیطی را مشاهده میکنید که با جزئیات نسبتا زیادی طراحی شده اما بلافاصله متوجه خواهید شد که سازندگان زمان زیادی را برای زیبایی بصری و هنری صرف کردند هرچند توجه زیادی به بهینه سازی نداشتند. افت نرخ فریم به دوستی نه چندان جذاب و همیشگی تبدیل میشود که باید در سفری طولانی آن را تحمل کنید. در واقع مشکلات فنی بازی میتواند طراحی هنری را تحت تاثیر قرار دهند. به نظر میرسد که سازندگان میتوانستند با تاخیر چند ماهه، بسیاری از مشکلات فنی را برطرف کرده و عنوانی بسیار بهتر را به بازار عرضه کنند
باید گفت که Someday You’ll Return نتوانسته انتظارات را برآورده کند. اتمسفر خوب و گرافیک هنری بسیار زیبای بازی از همان ابتدا توجه گیمر را به خود جلب خواهند کرد. البته بسیار زود داستان سطحی، صداپیشگی ضعیف، عدم حس ترس و معماهای نه چندان پیچیده گیمر را از ادامه منصرف خواهد کرد. با همه این مشکلات، این بازی نسبتا طولانی است و حتی تمام کردن آن نیز میتواند وظیفهای بسیار سنگین به نظر برسد. باید گفت که Someday You’ll Return نه تنها نمیتواند به بزرگان این سبک از لحاظ کیفی نزدیک شود، بلکه نسبت به عناوین مستقل چند سال گذشته نیز ضعیفتر است.
امتیاز بازیسنتر - 5.5
5.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: اتمسفر خوب گرافیک هنری جذاب جزئیات گرافیکی مناسب نقاط ضعف: داستان کلیشهای گیمپلی نه چندان جذاب پازلهای سطحی مشکلات فنی صداپیشگی ضعیف مکانیزمهای گیمپلی که بلااستفاده باقی میمانند این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PC بررسی شده است